آیا جزئیات مذاکرات تحت نظر رهبریست؟
چرا ایشان با مذاکرات هسته ای موافقند؟ و...
پاسخ به 11پرسش درباره مسئله هسته ای براساس بیانات رهبرانقلاب
http://khl.ink/11q
اکبر پسر فوق العاده شوخی بود
قبل از عملیات ازش پرسیدم:
در این لحظات آخر راستش را بگو چه آرزویی داری و از خدا چه می خواهی؟
گفت: با اخلاص بگویم؟
گفتم: با اخلاص بگو
گفت: از خدا دوازده فرزند پسر می خواهم تا از آنها یک دسته عملیاتی درست کنم
خودم هم فرمانده دسته شان باشم
شب عملیات آنها را ببرم در میدان مین ها رها کنم
بعد که همه یکی پس از دیگری شهید شدند بیایم پشت سیمهای خاردار خط
دستم را بگیرم کمرم و بگویم: آخ کمرم شکست!
خاطره ای از زندگی شهید اکبر جمهوری
منبع: کتاب فرهنگ جبهه ، جلد سوم ( شوخ طبعی ها )
خدایا!
اگر تو جبران نکنی و دوباره سرمایه ندهی، چیزی در دست های ما باقی نخواهد ماند.
ما نمی توانیم کاری کنیم که دیگر در دنیا رنج نبریم، اما می توانیم رنج خود را کمتر کنیم. برای اینکه رنج خود را کاهش دهیم
اولا باید معصیت نکنیم،
ثانیا باید ظرفیت خود را بالا ببریم و اهل صبر باشیم.
آغاز صبر و ظرفیت این است که بدانیم دنیا محل رنج است و نمی شود رنج را از زندگی دنیا حذف کرد .
حاج آقا پناهیان
بسوزد ریشه کسانی که می گویند مذهب آمده تا به انسان قناعت بدهد، در حالی که همه انبیا آمده اند تا به انسان بگویند که به دنیا که هیچ، حتی به بهشت هم قانع نشود!
أَ رَضِیتُم بِالْحَیَوةِ الدُّنْیَا مِنَ الآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَیَوةِ الدُّنْیَا فىِ الآخِرَةِ إِلَّا قَلِیل
به خدا قسم بهره های زندگی دنیا خیلی کم است!
در کاروانی که در حال حرکت است،
توقف و ماندن، از دست رفتن و به دست گرگ ها افتادن است.
در یک مجموعه وقتی توقف کنی از مجموعه عقب خواهی افتاد.
توقف ما، برابر است با بازگشت و عقب گرد ما
و این وحشتناک است.
ما برنامه ی خود را نشناخته ایم و نفهمیده ایم که چه داریم و چه می خواهیم و کجا باید بگوییم
در نتیجه به آه و ناله افتاده ایم و به غفلت دچار شده ایم که بیا و ببین.
باید در ما توجهی بیاید و بفهمیم که بد کرده ایم.
گیر ما این است که هنوز باور نکرده ایم که بد کرده ایم.
باید استغفار کنیم که استغفار، گام اول است.
استغفار باید در برابر آنچه دل ما را خوشحال کرده و یا به رنج کشیده است، باشد.
استغفار از خطا و خطیئه را فراموش نکنیم، که هم اعمالِ انسان، او را گرفتار می کنند و هم رذائل، او را مبتلا می سازند.
وقتی اهداف دور را تکه تکه و ریز کنی، زود به آن ها می رسی،
ولی وقتی بخواهی قلمبه قلمبه کار کنی
اهداف نزدیک را هم از دست می دهی و محروم می شوی.
پدر یک دنیا آرزو دارد و من هر چه بدبختی دارم بر سر او می زنم و می گویم تو مرا بدبخت کردی.
او تو را به این دنیا آورد و تو عمری در کنار او بودی، حتی اگر تو را درست تربیت نکرد، ولی تو بفهم که چگونه با او برخورد کنی. به او خدمت کن! پدری که اکنون ذلیل و پیر و مفلوک شده است، عمری را داده و حاصلش توی بی رحم شده ای!
یکی از دوستان می گفت چه کنیم تا به یقین برسیم؟ به او گفتم: ”یقین لازم نیست، که انسان با احتمال هم کار و حرکت می کند.”
در تجارت، با احتمال حرکت می کنند. در کشاورزی با احتمال آغاز می کنند.
حال چه شده وقتی انسان می خواهد در راه خدا حرکت کند، می گوید باید یقین داشته باشم!
وقتی می خواهیم در راه خدا حرکت کنیم، یک جور معامله می کنیم و وقتی می خواهیم در راه خود و برای خود حرکت کنیم، طور دیگری عمل می کنیم. همین چیزهاست که برای انسان مشکل ایجاد می کند.
اگر دعوت حادثه ها را بشنویم خوف و وَجَل می آید.
اگر امروز جزء مخبتین نباشیم، فردا که همه در صحرای محشر از ما وحشت می کنند و می ترسند، چه می خواهیم بکنیم؟
نه تنها همه می ترسند که خودمان نیز از خودمان می ترسیم.
انسان های امروز، محتاج هستند. حوادث امروز، داعی هستند.
پس مزد نخواه، سپاس و تشکر هم نخواه.
از تو بخواهند یا نخواهند، تو کار خودت را بکن، که خدا قبل از همه از تو خواسته است،
پس چرا جواب نمی دهی؟!
کسی که دعوت حوادث را نشنود، دعوت انبیاء خدا را هم نمی شنود.
کسی که دعوت آیات خدا را نبیند که می گوید: " وَ مَن أَظلَمُ مِمَّن ذُکِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعرَضَ عَنها" مورد انتقام حق خواهد بود، که:" إنّا مِنَ المُجرِمِینَ مُنتَقِمونَ""
نکته این است که مسیر حرکت و سلوک انسان، مساله ی کتابی نیست که مستحب و واجبی در آن آمده باشد تا من به آن کتاب مراجعه کنم و واجبات و مستحبات را در آن بینم.
نه، راه از این هم نزدیک تر است
که مستمراً و در هر برخوردی چکشِ تذکر را بر فرق من می زنند و به من تذکر می دهند که این جا بنشینم، این لباس را بدهم، این کلام را بگویم، این را تحمل کنم، ولی من در برابر این تِذکارهای مستمر، به غفلت متوسل می شوم؛ به غفلتی که خود طالبش هستم؛ چون در غفلت، فُسحه و وسعت بیش تری است و راحت تر هستم.
منبع: کتاب اخبات، علی صفایی حائری
خدایا! ما با همه ی بدی هامان آمده ایم و طالب همه ی خوبی ها و فیض و فضل تو هستیم.
محتاجیم.
مبتلا و از دست رفته ایم.
هیچ باقی نگذاشته ایم.
حال خواهش ما این است که حتی بر ما توبیخ هم نکنی.
این احتمال وجود دارد که آدمی با رسیدن به مدرج بالا و حتی با دست یابی به آن آسمان های بلند، رجیم شود. و زمینی شود و ثِقلش به سوی زمین برگردد:"اِثّاقلتم الی الارض".
و این هنگامی است که
انسان به کم قانع شود و به کم رضایت دهد
" أرضیتم بالحیاة الدنیا مِن الآخرة" این قناعت و رضایت است که او را زمین گیر می کند و هبوط می دهد و رجیم می کند.
پس همیشه باید یک وحشت در دل ما وجود داشته باشد و آن این است که به هر مرحله ای که برسیم، با یک کفران و یک گرفتاری منحط خواهیم شد.
از خدا بخواهیم قبل از اینکه به بن بست ها برسیم خاشع شویم.
بن بست ها آدمی را خاشع می کند.
باید این توجه برای انسان بیاید که هر چه شکسته تر شود، بهره مند تر می شود.
آنچه از انسان می خواهند، انکسار است.
یک ماشین لازم نیست همه جایش خراب باشد تا بایستد. ممکن است یک سیم از آن قطع شود و بایستد، یا باد چرخش کم شود و بایستد؛ همان طور که شیطان با یک کبر زمین خورد. آدم با یک حرص زمین خورد. پسر آدم با یک بخل ذلیل شد. یونس با یک شتاب ذلیل شد. ما که الحمدلله همه ی این ها را با هم داریم و احساس ندامتی هم نداریم!
پس هدیه و حرفی که من برای شما دارم، همین است و کاری هم که شما می توانید بکنید، همان انابه است. انابة المخبتین است. انکسار و دلِ شکسته را فراموش نکنید.
منبع: کتاب اخبات، علی صفایی حائری، ص33
بحث این نیست که نیت تو خوب باشد،
دلت پاک باشد،که از این ها گذشته،
اگر عمل هم خوب بود و محسن هم بودی؛
وصال رحمت حق، منوط به انکسار و خشیت است.
هردم به ضریح بی
نشانت ای ماه
بسته ست
دخیل قلب من باهرآه
عمریست
تپش های دلم می گوید
یافاطمه
اشفعی لناعندالله
دیگرآن خنده ی زیبابه لب مولا نیست/همه هستندولی
هیچ کسی زهرانیست
قطره اشک علی تابه
ته چاه رسید/چاه فهمید که کسی همچو علی تنها نیست
شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها تسلیت باد.